محل تبلیغات شما

 

 

یه روزی از عشق کهن
چشات می گفت با من سخن
که اگه یادمی هنوز
برگرد بیا به پیش من

گفتم که از یادت هنوز
چشای من با اشک پرند
میام و پیدات می کنم
حتی رو کوهای بلند

گفتی که من تو رو میخوام
به قلبم چون شارگی
هرگز نمی بخشم تو رو
دوسِت دارم رو تا نگی

وقتی به من تیر می زدی
جون می گرفت وجود من
انگار که تیرت زندگیست
بر همه تار و پود من

بادی وزید از آسمون
روی دلم نشست غمت
معنی عشق بود زندگی
هر لحظه ای می خواستمت

وقتی دیدم به یادمی
خواستم بیام به دیدنت
دیدم شدم نقش زمین
چقد زیاد بود شیونت

دلم شکست با یاد تو
پریده بود روح از تنم
انگار که مرده آشناست
تو تنش بود پیرهنم

سلطان عشق

4/4/93
كهكشان 1

انگار که مرده آشناست

به یاد اون روزا که بود لبخندی

عشق اون تا به ابد می مونه

عشق ,رو ,مرده ,تو ,ای ,لحظه ,که مرده ,لحظه ای ,ای می ,زندگیهر لحظه ,بود زندگیهر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سعید کاویانپور